قالب وبلاگ انتخاب شده مشاهده قالب وبلاگ |
قالب وبلاگ قبلی |
نام قالب : قالب وبلاگ مهندسی ویلا سازی
نوع استایل : سه ستونه
وزن قالب : متوسط
نوع قالب : گرافیکی ، ساده ، سه ستونه
مناسب موضوعات : مهندسی و پزشکی و دیگر موضوعات مرتبط
مرورگرهای سازگار : همه مرورگرها ، همه ورژن ها
keywords : قالب وبلاگ عمران,قالب وبلاگ معماری,قالب وبلاگ ساختمان,قالب وبلاگ مهندس,قالب وبلاگ خانه سازی,قالب وبلاگ خانه
کد قالب پرشین بلاگ | کد قالب بلاگفا |
کد قالب بلاگ اسکای | کد قالب میهن بلاگ |
کد قالب پارسی بلاگ | کد قالب سرویس دهنده |
کد موزیک پیشنهادی قالب وبلاگ معماری وبلا |
قالب وبلاگ معماری وبلا :
قالب وبلاگ زیبا و جالبی با موضوع مهندسی معماری وعمران پیش روی شما عزیزان قرار دارد.در قسمت هدر این قالب تصویری از یک معمار را می بینید که بعد از اتمام کار و ساخته شدن ساختمانی که پشت سر وی قرار دارد ایستاده و در حال لبخند زدن به شما می باشد.در کناره های این خانه ی زیبا درختان زیبا و آسمانی آبی رنگ نیز دیده می شود. تم این قالب سه ستونه نارنجی رنگ می باشد که در سر ستوه های این قالب نیز تصویری از یک خانه و کلاه ایمنی کار را مشاهده می نمایید.لازم به ذکر است این قالب و تمامی قالب هایی که توسط سایت ماه اسکین ارائه می شود دارای قابلیتی به نام سئوی سبز یا سئوی کامل می باشند که موجب ایندکس مطالب شما در وبلاگ و کاهش رتبه ی وبلاگ شما در گوگل سرچ و در نتیجه افزایش آمار بازدید وبلاگ خواهد شد. به امید رضایت مندی شما عزیزان از ماه اسکین
معماری یا مهرازی (به انگلیسی: Architecture)، سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمانها و دیگر سازههای فیزیکی است.
معماری، هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ همآهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.[نیازمند منبع]
باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانهها و مکانهای عمومی) کاملاً در حیطهٔ دانش معماریست، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل یادمانها، پلها، کارخانهها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵)و از آنجایی که” معماری“ یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه ”فرهنگ“ آن جامعه محسوب میشود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است.دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوهٔ مجتمعسازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبطاند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند؛ ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد.
معماری یک هنر اجتماعی است.معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.[نیازمند منبع]
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را مینمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار میآورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلاً تغییر پذیر است: فام، درخشندگی و پرمایگی فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسلهٔ رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موجهای مختلف در طیف مرئی – مشخص میکند قرمز، زرد و آبی را فامهای اولیه مینامند و چون مبنای سایر فامها هستند، رنگهای اصلی نیز نام گرفتهاند.
فامهای ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل میشوند. فامهای ثالثه از اختلاط فامهای اولیه و ثانویه به دست میآیند: زرد- نارنجی (پرتقالی)، نارنجی- قرمز، قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی)، آبی- سبز (فیروزهای)، سبز- زرد (مغز پستهای). دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخهٔ رنگ، نشان میدهند.
در چرخهٔ رنگ، فامهای ثانویه و ثالثهای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفتهاند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم سادهترین هماهنگی رنگی را پدید میآورند. مادامیکه این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوندایجاد بیشماری از رنگها و سایههای مختلف مینمایند
درخشندگی، دومین صفت رنگ است و درجهٔ نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص میکند (غالباً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار میبرند). معمولاً درخشندگی رنگهای فام دار را در قیاس با رنگهای بیفام میسنجند. در چرخهٔ رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیرهٔ نزدیک به سیاه) را دارد.
پرمایگی (اشباع)، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص میکند (گاه واژهٔ شدت را در این مورد به کار میبرند). فامهای چرخهٔ رنگ صد در صد خالصاند ولی در طبیعت به ندرت میتوان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگیزهای حد اشباع فام مربوطه در چرخهٔ رنگ را داراست.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینههای روشن رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد میکنند و رنگهای گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن میشوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش میآید و رنگ سرد پس مینشیند.
پنجرهها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجرههائی با سایز بزرگ شاهد آن هستيم که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط ميشود و از لحاظ تأثیرگذاری بر محیط غالب خواهند شد. همچنين ثبات از بین رفته و تلویحاً نوعی تکان بصری ایجاد ميكند. با مبلمان و پنجرههای متوسط و با رنگی متعادل و متوسط ميتوانيم ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور مؤثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنهها را مخدوش میکنند و همچنین، بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چراکه تأثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.
ملحقات تیره از این رو چشمان شما به سمت رنگ تیرهتر کشیده میشوند و شما در روشی قادر خواهید بود ملحقات واثاثیهها را نظم دهید تا هادی دید وکیفیت بصری روان باشند.
رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه میکند، رنگها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برایمان آشکار میسازد.
همچنین کلمه و آوای آن، شکل و رنگ اش، رگههای اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم. همانطور که صدا، رنگ، جلا به لفظ میبخشد، همینطور هم رنگ بطور طبیعی به فرم شکل خاصی میدهد. ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است. زمانی که اندیشه مفهوم، قاعده مندی، لمس رنگ و طلسم آن، شکسته است آنگاه در دستان خود جز جسم بیروح چیز دیگری نداریم.
رنگهای نارنجی و آبی، رنگهای مکمل هستند و مخلوط این رنگها، رنگ خاکستری بوجود میآورد. وقتی ناظر در این مکان قرار میگیرد، نورهای متفاوتی دریافت خواهد کرد که این نورها متناوباً با نارنجی و آبی است و دیوارها این رنگها را با زوایای دائماً متغیرانعکاس میدهد. این تأثیر متقابل احساسی از غنای رنگ به انسان میبخشد.
رنگها نیروها و انرژیهای درخشندهای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت. هنرمندانی که شیشههای رنگین خلق میکنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرار آمیز استفاده میکردند که اندیشههای پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمی آورند. اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبههای روانشناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
سطوح رنگ باید شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ) کسب کند نه اینکه با خطوط از پیش معین شده باشد.
همچنین، شکلها نیز دارای خصوصیت گویا ومعنی دار نظام زیباشناختی خود هستند. در طراحی، این کیفیتهای معنی دار شکل و رنگ میبایست با یکدیگر مطابقت داده شوند.
یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تأیید و اثبات ميكنند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
مربع، نمایانگر ماده، وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند، تأثیر ستیزه جویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند. مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء میکند. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکلها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تأثیرات آن دو چندان خواهد بود