خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد....
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق میزد وقتی آن خانم، کفشها را به او داد.پسرک با چشمهای خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما خدا هستید؟
- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آهان، میدانستم که با خدا نسبتی دارید.
نام قالب وبلاگ : قالب وبلاگ ساحل
توضیح کوتاه : قالب وبلاگ لب ساحل دریا
کلمات کلیدی این قالب وبلاگ : قالب وبلاگ دریا,قالب وبلاگ ساحل,قالب وبلاگ لب دریا,قالب وبلاگ طبیعت,قالب وبلاگ دریاچه,قالب وبلاگ استراحت
موضوع یا موضوعات مناسب : عمومی
نوع قالب : 3 ستونه
شماره قالب وبلاگ ماه اسکین : 238
طراحی شده توسط : ماه اسکین
تاريخ : چهارشنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۳
| 4:29 am |
نویسنده : مجید بابایی